زندگی نامه و بیوگرافی زنده یاد چنگیز جلیلوند بازیگر پیشکسوت و دوبلور ایرانی
زندگی نامه و بیوگرافی زنده یاد چنگیز جلیلوند بازیگر پیشکسوت و دوبلور ایرانی
زندگی نامه زنده یاد چنگیز جلیلوند
زندگی نامه و بیوگرافی زنده یاد چنگیز جلیلوند بازیگر پیشکسوت و دوبلور ایرانی .
در این بخش زندگی نامه شخصی و کارهای هنری زنده یاد چنگیز جلیلوند ،
هنرپیشه سینما و تلویزیون ، دوبلور و مدیر دوبلاژ کشورمان را ،
بررسی میکنیم. با تهران کیوسک همراه باشید.

چنگیز جلیلوند (زادهٔ ۶ آبان ۱۳۱۴ – درگذشتهٔ ۲ آذر ۱۳۹۹) دوبلور،
مدیر دوبلاژ، و هنرپیشه اهل ایران بود.
جلیلوند از سال ۱۳۳۶ مشغول به فعالیت بود و در تاریخ ۲ آذر ماه ۱۳۹۹،
بر اثر ابتلا به ویروس کرونا درگذشت.
زندگینامه
چنگیز جلیلوند در ۶ آبان ۱۳۱۴ در شیراز زاده شد. او کار هنر خود را ،
در سال ۱۳۳۶ و با تئاتر به همراه ابوالحسن تهامی آغاز کرد.
چنگیز جلیلوند پس از انقلاب ۱۳۵۷ به مدت بیست سال،
در ایالات متحده آمریکا زندگی کرد و پس از آن به ایران بازگشت ،
و کار دوبله را از سال ۱۳۷۷ سر گرفت. وی در چند،
مجموعهٔ تلویزیونی و فیلم سینمایی نیز بازی کردهاست.
صدای جلیلوند قابلیت گویندگی به جای شخصیتهای نقش اول،
با صلابت و تأثیرگذار سینمایی را فراهم کرده بود. او در گویندگیهایش،
قابلیت تیپسازی را داشت و میتوانست صداهای گوناگونی ،
به وجود آورد. چنگیز جلیلوند در میان دوبلورها به ،
«مرد حنجرهطلایی» و «آقای دوبله ایران» شناخته میشد.
از چنگیز جلیلوند در سال ۱۳۵۷ به عنوان یک دوبلور نمونهٔ جهانی،
نام برده شد. او به جای بازیگران سرشناس خارجی،
و داخلی بسیاری گویندگی کردهاست. وی با تیپسازی خلاقانهٔ خود ،
گویندهٔ اصلی نقشهای مارلون براندو بود.
پرآوازهترین گویندگیهای جلیلوند در فیلمهای سینمایی خارجی ،
بهجای مارلون براندو، پل نیومن، برت لنکستر، ماکسیمیلیان شل،
ریچارد برتون، پیتر اوتول، یول براینر، کلینت ایستوود،
دین مارتین، سیلوستر استالونه، لیام نیسون، جانی دپ،
رابرت داونی جونیور و در فیلمهای سینمایی ایرانی ،
بهجای محمدعلی فردین، بهروز وثوقی،
ناصر ملک مطیعی، ایرج قادری، سعید راد بودند.
درگذشت
چنگیز جلیلوند در ۲ آذر ۱۳۹۹ بر اثر ابتلا به ویروس کرونا،
در بیمارستان خاتمالانبیا تهران درگذشت. پیکر او در ۵ آذر ۱۳۹۹،
در قطعهٔ هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
دوران کودکی شیطون
بچه خیلی بازیگوشی بودم. خانه ما درست نزدیک ریل ماشین دودی بود ،
و یکی از کارهای من در آن زمان این بود که زمانی که ،
ماشین دودی از نزدیک خانه مان شروع به حرکت می کرد،
دائم می پریدیم بالای ماشین و می پریدیم پایین،
و داخل واگن ها می دویدیم و در نهایت یکی از نگهبانان ماشین دودی ،
با چوب زد توی سر من که هنوز هم جای این شکستگی روی سرم باقی است.
اصلت لری و متولد شیرازی
من اصالتا لر هستم ولی در شیراز متولد شدم. پدرم مهندس راه بود،
و به عنوان مترجم مهندسان روسی هم کار میکرد و ماموریت های،
مختلفی به او می خورد که مجبور بود به شهرهای مختلف،
سفر کند و برای مدتی در آنجاها ساکن شوم.
پدرم در یکی از این سفرها که به شیراز داشت، در آنجا عاشق شد ،
و ازدواج کرد و من هم در شیراز متولد شدم و بعد از چند سال،
که ماموریت پدرم تمام شد به تهران برگشتیم.
شروع بازیگری
۱۸ ساله بودم که با صمد صباحی آشنا شدم و در کاری به نام فیلم ،
آرشین مالالا به من یک نقش کوچک پیشنهاد کرد و من هم گریم شدم،
این فیلم اولین کار سینمایی من بود، سپس کم کم ،
چند کار کوچک تئاتر هم انجام دادم.
شروع کار دوبله

وقتی دانشجو بودم یک استودیو روبروی دانشگاهمان بود،
به نام آژیر فیلم که آقای ساموئل خاچکیان و واعظیان،
و دکتر شاهرخ رفیع آن را تاسیس کرده بودند. آن زمان من شب ها ،
با آقای وحدت تئاتر کار می کردم، ایشان به من گفتند :
صدای خوبی داری بیا و دوبله کار کن و من را معرفی کردند،
به همان استودیو و خلاصه بعد از یک تست استخدام شدم.
بیشترین فعالیت
آن زمان آن قدر سرم به دوبله مشغول بود که زیاد به بازیگری فکر نمی کردم،
من طی ۱۸ سال کار گویندگی تا سال ۵۷ حدود ۴ هزار فیلم خارجی،
و حدود ۷۰۰ فیلم ایرانی را دوبله کردم و به جرات می توانم بگویم ،
که اگر در سال ۲۰۰ فیلم ساخته می شد من در ۱۵۰ تای آن صحبت می کردم.
مهاجرت به آمریکا و بازگشت به ایران
چنگیز جلیلوند پس از انقلاب ۵۷ به مدت بیست سال از اران،
به سمت آمریکا مهاجر کرد، او درباره این مهاجرت این چنین می گوید :
من ناچار به ترک ایران شدم چون فرزندانم در خارج از کشور ،
مشغول تحصیل بودند و نمی توانستم آنها را،
در میانه تحصیل شان بازگردانم و آینده شان را خراب کنم.
چون سیستم تحصیلی ای که آنها سپری می کردند کاملا متفاوت بود ،
و به همین دلیل بود که مجبور شدم ایران را ترک کنم،
تا در کنار فرزندانم باشم چند سال در آمریکا بودیم ،
و خداراشکر که بچه ها هم درس شان را خواندند ،
و به مدارج خوبی رسیدند و ازدواج کردند و آنجا بود،
که تصمیم گرفتم حالا که همه بچهها به سرانجام رسیده اند،
به ایران بازگردم چرا که واقعا نمی توانستم عشق به وطنم را نادیده بگیرم.
حسادت را لمس نکردم
از همان دوران جوانی آدم مثبتی بودم. حسادت را لمس نکردم،
و نمی دانم حسادت چیست؛ همچنین رقابت را حس نکردم ،
و هرگز رقیب کسی نشدم سخن چین نبودم و پشت سر هیچ کسی ،
حرف نزدم. از نظر من صفات بد وجود ندارد و همیشه،
سعی کردهام از صفات بد دوری کنم.
توجه به لباس و شیک بودن
به شدت به پوشش و لباسهایم اهمیت می دهم و روی آن حساس هستم.
شیک پوشی برایم بسیار مهم است و همیشه سعی می کنم ،
بهترین لباس ها را برای خودم تهیه کنم، ست پوشیدن همیشه ،
مورد توجهم بوده است و عاشق لباس های زمستانی هستم.
دوبله و بازیگری
من همیشه دوبله را به بازیگری ترجیح می دهم و اگر کار دوبله،
مثل سالیان گذشته بود و فیلمهای سینمایی خوب وجود داشت،
من هرگز همین تعداد کم را هم در بازیگری تجربه نمی کردم،
و در همان کار دوبله باقی می ماندم درواقع دوبله مرا گرفتار خودش کرده است.
شما اگر عدد هفت را دو بار جمع کنید به ۱۴ معصوم می رسید،
اگر دو را از هفت کم کنید به پنج تن می رسید اگر عدد را جا به جا کنید،
به ۷۲ تن می رسید به نظرم این عدد یک عدد جادویی است.
ماشین سواری، آشپزی و خلبانی
من زمانیکه در آمریکا بودم، کلاسهای تیراندازی را پشت سر گذاشتم؛
به دلیل همان روحیه نظامی گری و علاقه ای که،
به این کار داشتم. قهرمان ماشین سواری با تراک بودم ،
کلاس های آشپزی را سپری کردم و حتی در اواخر حضورم،
در آمریکا پرواز با هواپیماهای کوچک و تک نفره را هم تجربه کردم؛
کوهنوردی و جنگل نوردی را خیلی دوست دارم عاشق رودخانه،
و شنا هستم و علاقه زیادی به طبیعت دارم.
بازیگری

سینما
آقای شانس (۱۳۳۸)
آرشین مالالان (۱۳۳۹)
دختر همسایه (۱۳۴۰)
بندرگاه عشق (۱۳۴۶)
فیتیله و ماه پیشونی (۱۳۹۰)
قلادههای طلا (۱۳۹۰)
قصه عشق پدرم (۱۳۹۱)
این سیب هم برای تو (۱۳۹۳)
ترمینال غرب (۱۳۹۵)
تلویزیون
عبور از پاییز
یلدا
نوشدارو
مسابقه ستاره بیست (داور)
جادوی صدا (داور)
معمای شاه
هنر دوبله
تئاتر
بر فرس تندرو، صداپیشگی تئاتر، برج میلاد تهران، کارگردان محسن معینی ۱۳۹۲
پدر، بازیگر، پردیس تئاتر شهرزاد، کارگردان محمود زنده نام ۱۳۹۶
گردآوری: مجله خبری تهران کیوسک