اعتراف به قتل دختری که تنها در خانه مجردی زندگی می کرد + جزئیات
اعتراف به قتل دختری که تنها در خانه مجردی زندگی می کرد + جزئیات
اعتراف به قتل دختری که تنها در خانه مجردی زندگی می کرد + جزئیات اواخر اسفند سال گذشته دختر جوانی با مراجعه به کلانتری
۱۲ شهرک اندیشه شهریار از ناپدید شدن دوست صمیمیاش خبر داد.
او گفت: دوستم مریم در خانهاش به تنهایی زندگی میکند و من هر روز با او در ارتباط بودم.
اما چند روزی است که نه تلفنش را جواب میدهد و نه در خانهاش را باز میکند. به همین خاطر نگرانش شدم
و تصمیم گرفتم از پلیس کمک بگیرم.
جزئیات قتل
پس از این شکایت مأموران با دستور قضایی و با همکاری مأموران آتشنشانی به خانه مریم رفته و پس از باز کردن
در و ورود به خانه ، جسد مریم را در حالی که پارچهای به دور گردنش پیچیده شده بود پیدا کردند.
مأموران پس از بررسی متوجه شدند که دو روز از زمان مرگ گذشته و علاوه بر خفگی آثار ضربههای متعدد
چاقو نیز بر بدنش دارد،در ادامه تحقیقات مشخص شد که عامل قتل بعد از جنایت طلاهای مقتول را نیزبه سرقت برده است.
به این ترتیب جسد دختر ۲۱ ساله با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و شناسایی عامل قتل و سرقت
در دستور کار مأموران قرار گرفت.
مأموران در ادامه تحقیقات به سراغ تلفن همراه مقتول و رصد مکالمههای او رفتند و معلوم شد
که وی از ۱۰ روز قبل با پسر ۲۰ سالهای به نام سعید در ارتباط بوده است.
با مشخص شدن این موضوع وقتی مأموران به سراغ سعید رفتند متوجه شدند که او به مکان نامعلومی گریخته است.
متواری شدن سعید موضوع دست داشتنش در جنایت را قوت بخشید.
با این حال ردی از او پیدا نشد تا اینکه پلیس ۳ ماه پس از جنایت ، وی را در شهر یزد شناسایی کرد
و وقتی متهم قصد داشت به طور قاچاقی از کشور خارج شود در اواخر اردیبهشت امسال بازداشت و
مقداری از طلاهای مریم نیز کشف شد.
متهم پس از انتقال به اداره آگاهی و مواجهه با مدارک موجود در پرونده به قتل اعتراف کرد
و در توضیح ماجرا به مأموران گفت: یکی دو هفته قبل از قتل در خیابان با مریم آشنا و بعد از چند بار مکالمه تلفنی
متوجه شدم او بهصورت مجردی زندگی میکند به همین خاطر به او ابراز علاقه کردم.
همین موضوع سبب شد مریم به من اعتماد کند و برای ملاقات به خانهاش رفتم. ۳ شبانه روز در خانهاش بودم
و در این مدت فهمیدم که طلاهای زیادی دارد از آنجایی که مدت زیادی بیکار بودم و مشکلات اقتصادی فراوانی
داشتم وسوسه شدم که طلاهایش را سرقت کنم.
آن شب مشروب خوردم و حال طبیعی نداشتم در یک لحظه تصمیم گرفتم با چاقو او را بزنم اما وقتی چاقو به او خورد،
شروع به جیغ و فریاد کرد و من از ترس اینکه کسی متوجه بشود دستمالی را برداشتم و گلویش را آنقدر
فشار دادم تا خفه شد.
گردآوری:تهران کیوسک